سال 96

امشب به توصیه یکی از دوستام نشستم و فیلم روح رو دیدم... یک انیمیشن فوق العاده که دیدنش منو وارد یه دنیای دیگه کرد... فقط دوست دارم بنویسم.امشب به خودم اومدم.. اینکه من واقعا اینجا چیکار میکنم.. توی این کالبدی که هستم... زمانی که قرار دارم... مکانی که هستم.. افراد و محیطی که من رو احاطه کرده... زمانی و لحظاتی که داره میگذره... جسمی که داره پیرتر میشه.. محیطی که داره تغییر میکنه و به وضوح مشخصه که داریم به یه سمتی حرکت میکنیم....سمتی که آخرشو هیچکس نمیدونه چجوریه ... فقط واضحه که به سمت تموم شدن داریم حرکت میکنیم!واقعا این افکار منو میترسونه... امیدوارم به نتیجه خوبی برسم... زندگی معمولی ، روزمرگی و گذر زمان... تلاش همیشگی برای کسب نداشته ها.. برای داشتن سطحی از زندگی که بقیه بهش میگن خوشبختی.و اینکه یه دفعه یه نقطه در حد یک لحظه کوتاه به خودت میای و می بینی زمان مثل برق و باد میگذره و تو هنوز در تلاش و تکاپو هستی... داخل یه چرخه باطل.. در تلاش برای رسیدن به نقطه ای که فکر میکنی قراره اونجا زندگی کنی.واقعا من برای چه چیزی زاده شدم.. هدف از خلقت شخص من چه بوده است؟ آیا باید مثل همه آدم های معمولی دور و برم با چند ساعت کار در روز جهت امرار معاش کنم و بقیه روز هم با تفریح و خواب و استراحت و سرگرمی های دیگه تموم کنم تا یه روز دیگه شروع بشه؟!یا خود خدا... اگه هستی کمکم کن... راه رو به من نشون بده... من رو روشن کن.اینقدر ذهنم شلوغ شده که نمیتونم به خوبی فکر کنم.. فقط دوست داشتم بنویسم... بعضی وقتا حین نوشتن انگاری ذهنم روشن میشه.این خیلی حس بدیه که تو یه شرایطی زندگی میکنی که از هیچ چیزی مطمئن نیستی... منظورم اینه که یه دفعه همه سوالات مهم خلقت خودت و دنیا میاد توی ذهنت و هیچ جواب سال 96...ادامه مطلب

بزرگترین دشمن من چه کسی هست و کجا زندگی می کنه؟امشب تصمیم دارم در مورد بزرگترین دشمن زندگی خودم صحبت کنم، رفتارهای اون رو بگم و با شناخت بیشتر اون تلاش کنم که بهش غلبه کنم.مدتی قبل با درخواست محکمی که از خدا داشتم وارد مسیر آگاهی شدم و تو این راه بود که دشمن اصلی خودم رو شناختم و اون دشمن چیزی نیست جز ذهن خودم.اما ذهن من چجوری دشمنی می کنه؟ مگه ذهن من چیکار میکنه؟شاید در ظاهر ذهن من به عنوان یک ابزار مهم و بزرگی باشه که در خدمت زندگی و پیشرفت منه اما درک و یافته های جدیدی که پیدا کردم باعث شده بهتر اونو بشناسم و بدونم که دقیقا مثل یک موجود مستقل و قدرتمند هست که درون من زندگی میکنه و بر عکس چیزی که فکر می کنم ، "من" به عنوان یک ابزار در اختیار او هستم!- من بارها و بارها تصمیم گرفتم یک بار برای همیشه زبان انگلیسی رو کامل مسلط بشم، شاید بیش از 10 بار.... اما هیچوقت این کار به سرانجام نرسید... چرا؟- من بارها و بارها کارهایی که باید انجام می دادم رو به تعویق انداختم و به جای اون به انجام کاری پرداختم که نتیجه چندان مثبتی نداشت و فقط نسبت به کار اصلی برایم لذت بخش تر بود...- من بارها و بارها در درون خودم بابت اشتباهاتم سرزنش شدم... بابت گناهانم چقدر احساس گناه تحمل کردم... انگار که با داشتن احساس گناه و سرزنش خودم تغییر مثبتی حاصل خواهد شد... این همه سرزنش و شماتت و احساس گناه توسط چه کسی به من تحمیل شد؟- من بارها به خاطر مسائل مختلفی در درون خودم تحقیر شدم، در حالی که این میزان تحقیر شدن اصلا متناسب با شرایط بیرونی من نبود...- من بارها دروغ گفتم، به قول خودم اطرافیانمو بابت موضوعاتی پیچوندم... - من بارها و بارها کارهایی رو شروع کردم و قبل از حاصل شدن نتیجه اون رو ول کردم.. سال 96...ادامه مطلب

الان در حالی که ساعت 10 و 12 دقیقه صبح هست میخام تازه کار خودم رو شروع کنم. نکته جالبی که توجه من رو جلب کرد اینکه من زیاد فکر می کنم... علی رغم اینکه میدونم این کار از هرچیز بدتره. حتی مدتی قبل یکی از دوستانم که تو چین زندگی می کنه و اصالتا هم چینی هست این نکته رو بهم گفت!امروز توجهم رو میخام بزارم برای اینکه کمتر فکر کنم، کمتر خودمو بسپارم دست افکار و ذهنیاتم - ذهن من عاشق فکر کردنه، معتاده به فکر کردن... من امروز سعی می کنم کمتر فکر کنم و بیشتر تمرکزم رو بزار روی انجام کارها ، لحظه حال و لذت بردن زیبایی های پروردگار....به نام خدا... + نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۰ ساعت 10 توسط امیر  |  سال 96...ادامه مطلب

یه موضوع جالب که مدتی قبل باهاش روبرو شدم این موضوع بود که چرا بعضی کارهای'>کارهای روزانه که واقعا مهم هستند به عقب میفتن و جای اون کارهایی انجام'>انجام میشه که اهمیت زیادی نداره.جالب اینه که مثلا اون کار مهمه شاید زمان و انرژی کمتری هم نیاز داشته باشه نسبت به کاری که به جاش انجام میدم... چیز عجیب و مهمی که فهمیدم باز هم برمیگرده به دشمن خونگی همیشگی... یعنی ذهن.اگه بخوام لیست کارهای روزانه که باید انجام بدم رو تهیه کنم و شروع کنم به انجام دادنش بعدش چی میشه؟ .... این میشه که این دوست گلمون میاد و این کارها رو طبقه بندی و مقایسه میکنه. میگه این یکی سخته، این راحته، این جذابه، این چندشه و .. و ...نتیجه این میشه که کار مهمی که باید اول انجام بشه میمونه برای آخر وقت ... شایدم فردا!خیلی وقتا دوست دارم قضاوت های این ذهن رو خفه کنم، ... زمزمه هاش رو خاموش کنم... و فقط شروع کنم به انجام کارهایی که باید انجام بشه... بدون قضاوت... بدون تقسیم بندی بر اساس راحتی و سختی... و فقط بر اساس اهمیت انجام بدم.نتیجه اینکه از این به بعد باید بیشتر حواسم رو جمع کنم.. کار انجام دادنی رو انجام بدم بدون اینکه بخوام راجع بهش فکر کنم. + نوشته شده در سه شنبه هجدهم آبان ۱۴۰۰ ساعت 11 توسط امیر  |  سال 96...ادامه مطلب

بیست روز دیگر دقیقا یک سال از آخرین نوشته وبلاگم می گذرد. روزهایی که به سختی تلاش می کردم تابعضی از شرایط را عوض کنم. یک سال گذشت... یک سال گذشت و مشکلات سال قبل فقط تبدیل شدند به چهره ای جدید... آب ا سال 96...ادامه مطلب

مدتها بود کتابی در کتابخانه منزل داشتم که البته متعلق به همسرم بود و فرصتی نبود تا بخوانمش، تا این که یک روز بصورت اتفاقی مطالعه کتاب را شروع کردم. این کتاب به قدری برایم جذاب بود که حتی بعضی از ساعته سال 96...ادامه مطلب

امروز چهارشنبه سوم مردادماه هزار و سیصد و نود هفته. حدود دو هفته از شیوه جدید مدیریت مسائل زندگی میگذره و تابحال نتایج فوق العاده بوده است. بسیار عالی و نتیجه بخش. هر روز شاهد معجزه ای از این شیوه جدی سال 96...ادامه مطلب

امروز صبح وقتی زنگ زدم یکی از شرکت های طرف حسابم برای لحظه ای واقعا شوکه شدم! قیمت بعضی قطعات نسبت به هفته گذشته دقیقا دوبرابر شده بود. با این وضعیت احساس کردم بایستی تغییراتی در شیوه کارم ایجاد کنم و سال 96...ادامه مطلب

مدتیه فکرم مشغول اینه که بهترین ورژن من چگونه است؟ اینجا مکانیه که از تلاش هام برای تبدیل شدن به بهترین ورژن خودم می نویسم، از امید هام، اهداف و برنامه هام و ... اما جالبه که تا به حال بهترین ورژن امیر رو ترسیم نکرده بودم، تصمیم گرفتم در کنار اهداف بزگی که دارم به طور کتبی و تو یک فایل مخصوص ویژگی های امیر جدید رو کامل تشریح کنم و بر اساس همون برنامه ریزی کنم. فکر میکنم بهترین ورژن من ویژگی های سال 96...ادامه مطلب

بالاخره برنامه جدید هم طرح ریزی شد، تقریبا ۹۰ درصد موارد لحاظ شده و با تضمین بالای ۹۰ درصد هم میتونه موفقیت آمیز باشه. دو سال قبل هم طرح کاملی پیاده کردم که تقریبا همه اهدافم رو پوشش میداد، برنامه ریزی دقیقی انجام شد که با اجرای کامل اون طی مدت یک سال خیلی از مشکلات تموم میشد و موفقیت های زیادی بدست میومد. اما خیلی از مشکلات حل نشد و موفقیت زیادی هم بدست نیومد، تنها نتیجه خوبش این بود که دلیلش مشخ سال 96...ادامه مطلب